ررسى علل تجرد افراد
1⃣رسم بر این است که والدین تسهیلکنندهی ازدواج فرزندانشان باشند، اما گاهی ناخواسته به مانع آن تبدیل میشوند. چطور؟
ریشهی این ماجرا به نوع رابطهای که فرزند در زمان کودکی از آنها شاهد بوده برمیگردد. به عبارت دیگر اگر آنچه که کودک از رابطهی پدر و مادر میبیند، دوستی و تفاهم باشد، تأثیری مثبت بر تمایل او به ازدواج میگذارد و اگر شاهد خصومت ورزیهای آنها باشد تأثیری منفی.
افرادی که معتقدند "ازدواج مساوی با بدبختی است" یا "نمیتوانند از این دوران طلایی(مجردی) دل بکنند"، شاید با چنین تجربههایی مواجه بودهاند.
2⃣ترسهای ناخودآگاه هم ممکن است در دوران کودکی ایجاد شوند و هم در طی دورههای بعدی زندگی.
برای مثال دختر خانم 30 سالهای که مدتها پیش رابطهای دو ساله و صمیمی را با پسری همسن خود تجربه کرده بود و از آن انتظار ازدواج داشت، متوجه دروغهای طرف مقابل دربارهی وفاداری به خودش شده و به اصطلاح رابطه را کات کرده بود. در طی چند سالی که از آن ماجرا میگذرد، او آنقدر خودش را غرق در کار کرده و آنچنان درآمد و اعتباری بههمزده است که به قول خودش "نیازی به آقا بالاسر ندارد". او اگرچه معتقد است آن قضیه برایش تمام شده اما در واقعیت چنین نیست، او دچار ترس از صمیمیت است، نداشتن حتی یک دوست صمیمی این ادعا را تایید میکند.
3کمبود عزتنفس، افکار و رفتار ما را تحت تأثیر قرار داده و به کاهش شانس ازدواج کمک زیادی میکند! چگونه؟
وقتی که عزتنفسِ کافی نداریم، صدای منتقدی را در ذهن خود میشنویم که میگوید: "هیچکس از من خوشش نمیاد"، "من جذاب نیستم"، "کی حاضر میشه بیاد خواستگاری من؟"، "کی زن من میشه آخه؟» و . . .
در این وضعیت، فرد رفتارهای نامناسبی از خود نشان میدهد؛ مانند: بستن راههای ارتباطی با افراد جدید، منفیبافی، تَندادن به رابطه با کسی که از استانداردهای مورد نیاز برای ازدواج فاصله دارد و . . .
بهعلاوه کاهش عزتنفس، کاهش اعتمادبهنفس را بههمراه دارد. در این شرایط نمیتوانیم در روابط به خودمان اعتماد کنیم، بنابراین از عهدهی مدیریت درست آنها برنمیآییم و طوری رفتار میکنیم که دیگران آن را حمل بر بیاعتمادی ما نسبت به خودشان میپندارند. در نتیجه، آنها هم کمتر به ما اعتماد میکنند و تمایلشان را به ارتباط بیشتر با ما از دست میدهند.