skip to Main Content

تفاوت های زن و مردتفاوت های زن و مرد


 

در گوشه و کنار افرادی پیدا می شوند که طرز تفکر قرون وسطایی دارند و فکر کهنه و پوسیده تفاوت های زن و مرد رت دنبال می کنند و خیال میکنند زن و مرد با یکدیگر تفاوت دارند.

و لابد میخواهند مانند مردم قرون وسطی نتیجه بگیرند که زن جنس پست تر است ، زن انسان کامل نیست ، زن برزخ میان انسان و حیوان است ،زن لیاقت و شایستگی اینکه در زندگی مستقل و آزاد باشد را ندارد؛ و باید تحت قیومیت و سرپرستی مرد زندگی کند.امروز معلوم شده همه این حرفها جعلیاتی بوده که مردان بحکم زورگویی در دوره تسلط بر زن ساخته بودند اما این تفاوت ها به هیچ وجه به اینکه مرد یا زن جنس برتر است و دیگری جنس پایین تر و پست تر و ناقص تر مربوط نیست.قانون خلقت از این تفاوت ها منظور دیگری داشته است،قانون خلقت این تفاوت ها را برای این بوجود آورده است که پیوند خانوادگی زن و مرد را محکمتر کند و شالوده وحدت آنها را بهتر بریزد.قانون خلقت این تفاوتها را به این منظور ایجاد کرده است که بدست خود حقوق و وظایف خانوادگی را میان زن و مرد تقسیم کند.

ولی آنجا که خود نویسنده شخصاً به استنتاج می پردازد و می خواهد برای هدف خود که همان عنوان کتاب است نتیجه گیری کند مهمل بافی را به نهایت می رساند.چرا باید یک زن یک روز اینقدر پست و زبون و حقیر بخوانند که روز دیگر محیور شوند برای جبران مافات،همه آن نواقص  و نقائص را از روی زن بردارند و روی مرد بگذارند.

اشلی مونت گو از طرفی اصرار دارد زن جنساً برتر از مرد معرفی کند و از طرف دیگر امتیازات مرد را مولود و عوامل تاریخی و اجتماعی بشمارد نه مولود  عوامل عوامل طبیعی به هر حال تفاوت های زن و مرد تناسب است نه نقص و کمال ، قانون خلقت خواسته است با این تفاوتها تناسب بیشتری میان زن و مرد که قطعا برای زندگی مشترک ساخته شده اند و مجرد زیستن انحراف از قانون خلقت است بوجود آورد

نظریه افلاطون:

افلاطون با کمال صراحت مدعی است که زنانخ و مردان دارای استعداد های مشابهی هستند و زنان می توانند همان وظایفی را عده دار شونهد که مردان عهده دار می شوند و از همان حقوقی بهره مند گردند که مردان بهره مند می گردند

هسته تمام افکار جدیدی که در قرن بیستم در مورد زن پیدا شده و حتی آن قسمت از افکاردیگر اینکه افلاطون آنچه در موضوع بهبود نسل ، پرورش  متساوی استعدا های زن و مرد ، اشتراکیت زن و فرزند و غیره گفته همه مربوط است  به طبقه حاکم.یعن ی فیلسوفان حاکم و حاکمان فیلسوف که رهلی آنها را منحصراً شایسته حکومت می داند چنانکه میدانیم افلاطون.

افلاطون و ارسطو رودر روی یکدیگر

بعد از افلاطون کسی که آراء و عقائدش در دنیای قدیم دردست است شاگرد وی ارسطو است،ارسطو در کتاب ساست عقاید خویش را درباره ی تفاوت زن و مرد اظهار داشته و با عقاید استاد خودا افلاطون سخت مخالفت کرده است.ارسطو معتقد است که تفاوت زن و مرد تنها از جنبه کمی نیست از جنبه کیفی نیز متفاوتند، او میگوید :نوع استعداد های زن و مرد متفاوت است و وظائفی که قانون خلقت بعهده هر یک از آنها گذاشته و حقوقی که برای آنها خواسته در قسمت های زیادی با هم تفاوت دارد.به عقیده ارسطو فضائل اخلاقی زن و مرد نیز در بسیاری از قسمت ها متفاوت است.یک خلق و خوی میتواند برای مرد فضیلت شمرده شود و برای زن فضیلت نباشد،برعکس یک خلق و خوی دیگر ممکن است برای زن فضیلت باشد و برای مرد فضیلت شمرده نشود و ساکت تر ،زن در توسل به خشونت درباره دیگران  و درباره خود پرهیز می کند و به همین دلیل خودکشی زنان کمتر از مردان است.مردان در کیفیت خودکشی نیز در زنان خشن ترند.مردان به تفنگ،دار ،پرتاب کردن خود از روی ساختمان های مرتفع متوسل می شوند و زنان به قرص خواب آور و تریاک و امثال اینها و…

احساسات زن از مرد جوشانتر است ، زن از مرد سریع الهیجان تر است یعنی زن در مورد اموری که مورد علاقه یا ترسش هست زودتر و سریعتر تحت تاثیر احساسات خویش قرار می گیرد و مرد سرد مزاجتر از زن است، زن طبعاًیه زینت و زیور و جمال و آرایش و مردهای مختلفعلاقه زیادی دارد و بر خلاف مرد ، احساسات زن بی ثبات تر از مرد است ، زن محتاط تر ،مذهبی تر و پرحرف تر و ترسو تر و تشریفاتی تر ،احساسات زن مادرانه اسن و این احساسات از دوران کودکی در او نمودار است. زن در علوم استدلالی و مسائل خشک عقلانی بپای مرد نمی رسد ولی در ادبیات ، نقاشب و سایر مسائل که با ذوق و احساسات مربوط است دست کمی از مرد ندارد.

مرد از زن بیشتر قدرت کتمان راز دارد و اسرار ناراحت کننده را در درون خود حفظ می کند.زن از مرد رقیق القلب تر است و فوراً به گریه و احیاناً به غش توسل می شود.

 

Rate this post

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top