skip to Main Content

 افسردگی

گردآورندگان:

مصطفی مرزبان

سعید لطفی

اختلال افسردگی

افسردگی _گردآورندگان: مصطفی مرزبان و سعید لطفی

اختلال افسردگی اساسی یکی از شایع‌ترین تشخیص‌های روانپزشکی است که مشخصه آن خلق افسرده و با احساس غمگینی، اعتماد به نفس پایین و بی‌علاقگی به هر نوع فعالیت و لذت روزمره مشخص می‌شود؛ چیزی که از آن به عنوان «سرماخوردگی روانی» یاد می‌شود. افسردگی مجموعه‌ای از حالات مختلف روحی و روانی است که از احساس خفیف ملال تا سکوت و دوری از فعالیت روزمره بروز می‌کند. افسردگی اساسی واژه‌ای است که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا جهت مجموعه‌ای از علایم اختلال خلق برای DSM-III در سال ۱۹۸۰ به کار رفت و پس از آن عمومیت یافت. افسردگی اساسی منجر به از کارافتادگی قابل توجه فرد در قلمروهای زندگی فردی و اجتماعی و اشتغال می‌شود و عملکردهای روزمره فرد همچون خوردن و خوابیدن و سلامتی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

علل بروز

علل زیست شناختی:

ژنتیک: شیوع افسردگی در دوقلوهای تک‌تخمکی ۶۵درصد و در سایر دوقلوها ۱۴۱۹ درصد است که نقش عامل‌های ژنتیک را مشخص می‌کند. محققین چند ژن را که ممکن است بااختلالات دو قطبی مربوط باشند را مشخص کرده‌اند، آنان به دنبال ژن‌هایی می‌گردند که با سایر اشکال افسردگی مرتبط باشند. اما همه افرادی که سابقه فامیلی افسردگی را دارند به این اختلال دچار نمی‌شوند.

سروتونین و سایر نوروترانسمیترها: وجود اختلال نوروترانسمیتری در سطح سیناپس‌ها را در بیماران افسرده مشاهده کرده‌اند. علاوه بر سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین در بیماران افسرده اختلال دارند.

داروها:استفاده طولانی مدت از برخی داروها مانند داروهایی که جهت کنترل فشار خون استفاده می‌شوند، قرصهای خواب یا قرصهای پیشگیری از بارداری می‌توانند علائم افسردگی را در بعضی افراد ایجاد کنند. مصرف قرص‌های ضد بارداری تأثیر مستقیم در افسردگی زنان دارد

بیماریها:ابتلاء به یک بیماری مزمن، مثل بیماری قلبی، سکته مغزی، دیابت، سرطان و آلزایمر یا میگرن باعث می‌شود که فرد در خطر بیشتری برای افسردگی قرار بگیرد. مطالعات، یک ارتباط ثابت نشده بین افسردگی و بیماری قلبی را نشان می‌دهند.  افسردگی در بسیاری افرادی که حمله قلبی داشته‌اند اتفاق می‌افتد. افسردگی درمان نشده می‌تواند شما را در خطر بیشتری برای مرگ در سال‌های اول پس از سکته قلبی قرار دهد. ابتلاء به کم‌کاری تیروئید حتی اگر خفیف باشد هم می‌تواند باعث بروز افسردگی شود.

علل روانی اجتماعی (psychosocial):

استرس: وقایع پراسترس زندگی، به ویژه از دست دادن یا تهدید به از دست دادن یک فرد محبوب یا شغل می‌تواند محرک افسردگی باشد.

عوامل اجتماعی: نارضایتی از جامعه و عوامل روانی مرتبط با اجتماع نیز می‌توانند نقش داشته باشند.

شخصیتصفات شخصیتی خاصی مانند اعتماد به نفس پایین و وابستگی شدید، بدبینی و حساسیت در برابر استرسها می‌تواند فرد را مستعد افسردگی نماید. شخصیتی وسواسی، منظم و جدی، کمال‌گرا، یا شدیداً وابسته نیز احتمال ابتلاء به افسردگی را افزایش می‌دهند.

شکست در زندگی: شکست در کار، ازدواج، یا روابط با دیگران می‌تواند باعث بروز افسردگی شود، مرگ یا فقدان یکی از عزیزان، از دست دادن یک چیز مهم (شغل، خانه، سرمایه)، تغییر شغل یا نقل مکان به یک جای جدید،

انجام بعضی از اعمال جراحی مثل برداشتن پستان به علت سرطان، گذر از یک مرحله از زندگی به مرحله‌ای دیگر، مثلاً یائسگی یا بازنشستگی

بیماری‌های روانی:اضطراب، عقب‌افتادگی ذهنی، فراموشی، اختلال خوردن و سوء مصرف مواد.

علایم:

محتوی تفکر

۶۰درصد بیماران افسرده فکر خودکشی دارند و ۱۵ درصدشان دست به خودکشی می‌زنند. حس نافذ نومیدی، احساس گناه به خاطر چیزهای کم‌اهمیت یا خیالی، احساس بی‌ارزشی و توهمات و هذیانهای نیست‌انگارانه و نشخوار ذهنی وسواسی در بسیاری از آن‌ها آشکار است.

نظام حسی

حواس پرتی، دشواری در تمرکز، اختلال حافظه، گیجی و گاه اختلال در تفکر انتزاعی (به‌ویژه در سالمندان) شایع است.

وضعیت ظاهری

غمگینی، گریه بی‌دلیل، از دست دادن علاقه و ناتوانی از لذت بردن، بی‌حالی و خستگی، بی‌قراری، زودرنجی، مشکلات خواب (شامل دشواری در خوابیدن، خواب زیاد و ناراحت) زیاد مشاهده می‌شود.

کندی یا برعکس تحریک پذیری روانی حرکتی و بی‌توجهی به ظاهر شخصی بسیار شایع است. تکلم خودانگیخته کم یا به کلی غایب است. مکث‌های طولانی در کلام، استفاده از واژگان تک‌سیلابی و صدای آهسته و یکنواخت از ویژگی‌های گفتاری معمول است.

ملاک‌های DSM-IV-TR در مورد افسردگی اساسی

الف) حداقل پنج تا از علایم زیر همزمان در یک دورهٔ دو هفته‌ای وجود داشته باشد و نشانهٔ تغییری در کارکرد قبلی باشد؛ حداقل یکی از علایم یا (۱) خلق افسرده باشد، یا (۲) بی علاقگی و بی لذتی.

نکته: علایمی را که به وضوح از بیماری طبی عمومی ناشی شده است و نیز هذیانها و توهمهای ناهماهنگ با خلق را منظور نکنید.

·        خلق افسرده دراکثر اوقات روز و تقریباً همه روزها، چه طبق گزارش خود بیمار از احساس ذهنیش (مثلاً احساس کند غمگین است، یا احساس پوچی کند)، چه طبق مشاهدهٔ دیگران (مثلاً بگویند گریان به نظر می‌رسد). نکته: در اطفال و نوجوانان می‌تواند به صورت خلق تحریک پذیر (irritable) باشد.

·        کاهش واضح علاقه‌مندی یا لذت بردن از همه یا تقریباً همهٔ فعالیت‌ها، اکثر اوقات روز و تقریباً همه روزها (چه طبق گزارش خود بیمار از احساس ذهنیش، چه بنا بر مشاهدات دیگران).

·        کاهش چشمگیر وزن بدون اجرای برنامه (رژیم) خاصی برای لاغری، یا افزایش وزن (مثلاً تغییر وزن بدن بیش از پنج درصد در عرض یک ماه)، یا کاهش یا افزایش اشتها تقریباً همهٔ روزها. نکته: در کودکان نرسیدن به وزن قابل انتظار را باید در نظر گرفت.

·        کم خوابی یا پر خوابی به طور تقریباً هر روزه.

·        سرآسیمگی یا کندی روانی-حرکتی در تقریباً همه روزها (برای دیگران مشهود باشد، نه اینکه فقط خود بیمار احساس ذهنی بی قراری یا کند شدن را گزارش کند).

·        احساس خستگی یا از دست دادن انرژی تقریباً همه روزها.

·        احساس بی‌ارزشی یا احساس گناه مفرط یا نا متناسب (که حتی ممکن است هذیانی باشد) تقریباً هر روز (صرف ملامت نفس یا احساس گناه به خاطر بیمار بودن کافی نیست).

·        کاهش قدرت تفکر یا تمرکز، یا احساس بلاتصمیمی، تقریباً هر روز (چه طبق گزارش بیمار از احساس ذهنی خود، چه بنا بر مشاهده دیگران).

·        افکار عود کننده درباره مرگ (نه فقط ترس از مردن)، فکر مکرر خودکشی بدون هیچ نقشه خاصی، اقدام به خودکشی، یا داشتن نقشه‌ای معین برای انجام خودکشی.

ب) علایم مذکور واجد ملاک‌های دوره مشترک نباشد.

پ) علایم از نظر بالینی رنج و عذاب چشمگیری برای بیمار ایجاد کرده باشد و یا کارکردهای او را در حوزه‌های اجتماعی، شغلی، یا سایر حوزه‌های مهم زندگی مختل کرده باشد.

ت) علایم ربطی به اثرات جسمی مستقیم یک ماده (مثلاً ماده‌ای که مورد سوء مصرف قرار می‌گیرد، یا دارو) یا یک بیماری طبی عمومی (مثل کمکاری تیرویید) نداشته باشد.

ث) داغدیدگی، توجیه بهتری برای علایم نباشد، یعنی به دنبال از دست رفتن فرد محبوب، علایم بیش از دو ماه طول کشیده باشد، یا مختل شدن واضح کارکردها، اشتغال ذهنی شدید با احساس بی‌ارزشی، فکر خودکشی، علایم روانپریشی، یا کندی روانی- حرکتی به شکل مشخص وجود داشته باشد.

خصوصیات مرتبط با سن

افسردگی در سنین مختلف ممکن است خصوصیات متفاوتی داشته باشد. در دوران پیش از بلوغ شکایات جسمی، توهمات شنوائی (شنیدن صداهای ناموجود)، اضطراب و انواع فوبی‌ها بیشتر دیده می‌شود. در نوجوانی سوءمصرف مواد، رفتارهای ضداجتماعی، مسائل مربوط به مدرسه (فرار از مدرسه، مشکلات تحصیلی) و عدم رعایت بهداشت و در سالمندی آلزایمر (فراموشی)، حواس‌پرتی و نقص‌های شناختی (مانند اختلالات حافظه و گیجی) بیشتر مشاهده می‌شود.

خصوصیات پیوسته

ناراحتی‌های جسمانی نیز در بیماران بیشتر دیده می‌شود و ممکن است افسردگی را بپوشاند و بسیاری اوقات علل روانی دارد. سردرد، اختلالات گوارشی، یبوست، شکایات قلبی و ادراری-تناسلی از جمله آن‌ها هستند.

اختلال افسرده خویی:

شدت اختلال افسرده خویی که قبلاً روان نژندی ملال انگیز نامیده می‌شد، کمتر از اختلال افسردگی اساسی است. این اختلال از نظر شدت خفیف تا شدید است، اما شاخص اصلی وِ مزمن شدن آن است. در زنان شدیدتر و متداولتر از مردان هست. شروع آن تدریجی است. اغلب در آنهایی که دارای تاریخچه طولانی استرس یا فقدان ناگهانی هستند روی می‌دهد. اغلب با اختلالات روان پزشکی دیگری از قبیل سوء مصرف مواد، اختلالات شخصیتی و اختلال وسواسی اجباری همراه هست. عموماً شروع آن در افراد بیست تا سی ساله‌است. اگر چه یک نوع زود آغاز قبل از بیست و یک سالگی وجود دارد. در میان بستگان درجه اول با اختلال افسردگی اساسی رواج بیشتری دارد.

نشانه های افسرده خویی:

۱وجود خلق افسرده در بخش بیشتر روز و در بیشتر روزها به مدت حداقل دو سال.

۲در حالت افسردگی دو یا چند مورد از نشانه‌های زیر وجود دارد:

·        کم اشتهایی یا پِر اشتهایی.

·        بی خوابی یا کم خوابی.

·        کمبودنیرو یا احساس خستگی.

·        عزت نفس پایین.

·        تمرکز کم یا اشکال در تصمیم گیری.

·        احساس درماندگی.

·        سردرد، گرفتگی عضلات و یا مشکلات گوارشی

۳طی این دوره دو ساله آشفتگی (یک سال در مورد کودکان و نوجوانان) شخص اصلاً به مدت بیش از دو ماه در یک نوبت بدون نشانه‌های موجود در ملاک‌های بند یک و دو هست.

۴در طی دو سال اول آشفتگی (یک سال در مورد کودکان و نوجوانان) دوره افسردگی عمده وجود نداشته.

۵هرگز یک دوره مانیک، یک دوره مختلط، یا یک دوره هیپومانیک وجود نداشته و هرگز ملاک‌های تشخیصی اختلال ادواری خویی وجود نداشته‌است.

۶این اختلال منحصراً در طی دوره یک اختلال روان پریشی مزمن، مثل اسکیزوفرنیا یا اختلال هذیانی پیدا نمی‌شود.

۷نشانه‌ها، پریشانی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی را در کارکرد اجتماعی، کاری، یا بقیه زمینه‌های مهم کارکرد باعث می‌شوند.

همه گیر شناسی اختلال افسرده خویی:

الگوی خانوادگی: این اختلال در میان بستگان بیوژنیک درجه اول مبتلایان به اختلال افسردگی عمده شایعتر از کل جمعیت هست

ویژگی وابسته به سن و جنس: در کودکان ظاهراً در هر دو جنس به یک اندازه روی می‌دهد و اغلب به اختلال در عملکرد تحصیلی و روابط اجتماعی منجر می‌شود. در سن بالا، احتمال بروز در زنان دو تا سه بار بیشتر از مردان هست

دوره یا سیر: این اختلال اغلب شروعی زود رس و ناگهانی دارد و همچنین سیر آن مزمن هست. مدت متوسط این اختلال پنج سال هست. اما می‌تواند بیست سال یا بیشتر به درازا بکشد.اگر این اختلال مقدم بر شروع اختلال اساسی باشد احتمال بهبود خود به خودی کامل دوره‌ای بین دوره‌های افسردگی عمده کمتر می‌شود و احتمال بیشتر شدن فراوانی بروز دوره‌های آینده بیشتر می‌شود. گرچه میزان خود به خودی این اختلال ممکنه حدود ده درصد در سال باشد، اما شواهد حاکی از این هست که با درمان فعال نتایج بهتِری به دست بیاید.

شیوع: شیوع کلی یا مادام العمر این اختلال تقریباً شش درصد و شیوع نقطه‌ای یا مقطعی تقریباً سه درصد هست.

درمان:

درمان‌های ضدافسردگی را می‌توان به دو دسته کلی دارویی و غیردارویی تقسیم کرد. اثربخشی هر دو این درمان‌ها در مطالعات فراوانی مشاهده شده‌است. در موارد شدید استفاده از داروهای ضد افسردگی بهترین گزینه‌است. این داروها در دهه‌های اخیر از نظر کمی و کیفی رشد فراوانی داشته‌اند به شکلی که امروزه دیگر فاقد عوارض شدید و ناتوان‌کننده هستند. کاردرمانی و روان درمانی‌های شناختی-رفتاری و در برخی موارد تحلیلی نیز در درمان افسردگی مؤثر هستند. در موارد خفیف‌تری که هنوز افسردگی در حد یک اختلال ظاهر نشده‌است، انجام کارهایی برای کاهش فشار و استرس از جمله خرد کردن کارهای بزرگ به کارهای کوچک، حق تقدم (برای) برخی (کارها) قرار دادن و انجام دادن هرآنچه که می‌توانید به همان اندازه که می‌توانید، ورزش معتدل (ملایم)، رفتن به یک سینما، شرکت کردن در یک (مراسم) مذهبی، اجتماعی، یا سایر فعالیتهایی که ممکن است به شما کمک کنند، صحبت و همنشینی با دوستان و خانواده، خودداری از مصرف الکل، برخورداری از رژیم غذایی متعادل و کم‌چرب، مثبت‌اندیشی، تماشای فیلم‌های خنده‌دار و شاد، رفتن به مسافرت، سهیم شدن در فعالیت‌هایی که می‌تواند مفید باشد و احساس بهتری برای شما به‌وجود بیاورد.

درمان با داروهای ضد افسردگی‌

اعتقاد براین است که این داروها، با تاثیر بر سطح مواد شیمیایی خاصی در مغز به نام <نوروترانس میتر> اثر خود را اعمال می‌کنند. دو ماده <سروتونین> و <نوراپی نفرین> از این دسته مواد هستند که نقش کلیدی در افسردگی دارند. با تغییر عدم تعادل این مواد شیمیایی در مغز ممکن است بتوان افسردگی را بهبود بخشید.
داروهای ضد افسردگی اولین بار در سال ۱۹۵۰ شناخته شدند. جدیدترین داروها، مهارکننده انتخابی باز جذب سروتونین‌‌ ‌‌(SSIS) و دسته دیگر مهارکننده بازجذب سروتونین – نوراپی نفرین نام دارند که به وفور برای بیماران افسرده تجویز می‌شوند.
درک این مساله بسیار مهم است که کار داروهای ضدافسردگی تنها مخفی کردن علائم بیماری و یا ایجاد خوشحالی مصنوعی در افراد یا تغییر شخصیت آنها نیست، بلکه اعتقاد براین است که ضد افسردگی‌ها بر تعادل مواد شیمیایی مغز، طوری اثر می‌کند که موجب خفیف شدن علائم افسردگی مانند فقدان انرژی و انگیزه شود.

روان‌درمانی یا درمان با صحبت‌:

برای بعضی افراد، ترکیبی از روان‌درمانی که گاهی به صحبت‌درمانی نیز اطلاق می‌شود به اتفاق داروهای لازم درمان دارویی، موثرترین راه برای درمان افسردگی است.
صحبت با یک روان‌شناس می‌تواند موجب شود که فرد مورد نظر شما راجع به افسردگی و احساسات خود بیشتر بداند و یاد بگیرد که با حوادث آینده چگونه برخورد کند.‌
بهترین راه برای فهم اینکه کدام شیوه درمان برای فرد مناسب است، مشاوره با یک پزشک است. هر روش درمانی که انتخاب شود، هدف نهایی آن برگشت به همان حالت قبل از بیماری و با همان احساسات است.‌

رعایت بایدها و نبایدها در رفتار نزدیکان فرد افسرده:

بایدها…:‌
به یاد داشته باشید که افسردگی یک بیماری واقعی و کاملاً درمان‌پذیر است.
به فرد بیمار یادآوری کنید که مراحل درمان مدتی طول می‌کشد.
فرد بیمار را تشویق کنید با پزشک راحت و بدون محدودیت صحبت کند.
مسئولیت‌های امور خانه را طوری تغیر دهید که زندگی را برای فرد بیمار ساده‌تر کند.
بیمار را تشویق کنید که برنامه خواب، غذا و ورزش منظم داشته باشد.
وقتی تغییر مثبتی مشاهده کردید، از خود عکس‌العمل نشان دهید.‌
به بیمار یادآوری کنید که صبور باشد و خودتان نیز به یاد داشته باشید که صبور باشید.
تعادلی بین نیازهای فرد بیمار و خودتان برقرار کنید.
‌نبایدها…:‌
آنها را مورد انتقاد یا سرزنش قرار دهید.
با آنها طوری برخورد کنید که آنها دیگر هیچوقت نمی‌توانند درست عمل کنند.
از مسائل خانوادگی، آنها را حذف کنید.
تصور کنید افسردگی چیزی است که شما شخصاً و به تنهایی بتوانید آن را اصلاح کنید.
انتظار نتیجه سریع داشته باشید.
علائم خودکشی را نادیده بگیرید.
فراموش کنید که برای شخص خود و علائقتان وقت صرف کنید.
خودتان را برای افسردگی شخص بیمار سرزنش کنید.
مساله خیلی مهمی که نباید فراموش کرد این است که شخص افسرده ممکن است همیشه تمایل به پذیرفتن حمایت و کمک شما نداشته باشد. به یاد داشته باشید که نپذیرفتن و رد کردن کمک دیگران یک قسمت از بیماری آنهاست و تنها شخص شما را شامل نمی‌شود.

پی نوشت!

ایران، دومین کشور غمگین جهان!

در سال 2013 موسسه گالوب گزارشی مبنی بر بررسی وضعیت خشنودی و خوشحالی در بین 138 کشور منتشر کرد که بنا به این گزارش، عراق نخستین کشور غمگین جهان معرفی شده است. بعد از عراق، کشورهای ایران، مصر، یونان و سوریه به ترتیب به عنوان ناشادترین کشورهای جهان معرفی شدند.

در این نظرسنجی از افراد پرسیده بودند آیا در روز قبل از نظرسنجی، آنها احساس عصبانیت، فشار روحی، غم، درد جسمی و نگرانی داشته‌اند یا خیر. پس از جمع بندی پاسخ‌های مثبت به این پرسش‌ها، نتیجه گیری شد که مردم کدام کشورها بیشتر از بقیه ناشاد هستند.

گالوپ در خبری که از این نظرسنجی منتشر کرده، به ایرانیان حق داده تا احساس شادی نکنند و از بیکاری، نرخ بالای تورم و تحریم‌های جهانی به عنوان دلایلی نام برده که از نظر این موسسه می‌تواند در احساس نکردن شادی مردم ایران موثر بوده باشند. نکته قابل توجه درمورد این گزارش این است که آیا واقعا ایران پس از کشور عراق جزء ناشادترین کشورها است یا خیر، نکته‌ای که در این گزارش به نظر کارشناسان کشورمان می‌رسد این است که تحقیقات این گزارش علمی و مبتنی بر واقعیت نیست.

Rate this post

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top